خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار–۶۵؛

شنیدن یک غم دوست داشتنی در آئینه

شنیدن یک غم دوست داشتنی در آئینه

به گزارش سایت رسمی سیامک یزدانجو، موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی آینه همچون ملودی های خاطره ساز تلویزیون در دهه شصت است که شنیدنش هم یادآور لحظاتی تلخ و هم لحظاتی شیرین از زندگی اجتماعی ما ایرانیان در آن سال ها بود.


دریافت 4 MB
خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می کند با انتخاب عناصر، فرم ها و چینش ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان مبحث قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف الزامی ایجاد می شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می کند.
آنچه بهانه ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی های در ارتباط با برخی برنامه ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای خیلی از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع باردیگر به آنها برای ما در هر شرایطی می تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره بازی که بعد از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در چارچوب یک خاطره بازی هفتگی در ایام جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال هایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به صورت هفتگی می توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آنرا دنبال کنید.
در شصت و پنجمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی تیتراژ سریال «آئینه» به کارگردانی غلامحسین لطفی و آهنگسازی جهانسوز فولادی رفتیم، مجموعه ای که فصل اول آن اولین بار از شهریور ماه سال ۱۳۶۴ در چارچوب ۱۳ قسمت از شبکه اول سیما پخش گردید و از همان زمان با تیتراژ بسیار ماندگارش، ساختار متفاوتش در حوزه روایت، داستان های تلخ و شیرینش و حضور بازیگرانی توانمند که جملگی برخواسته از تئاتر بودند، تبدیل به یکی از ماندنی ترین سریال هایی شد که باآنکه ما دهه شصتی ها به طور عمده تصاویر تلخی از آنرا بر ذهنمان ثبت کردیم، اما هرچه شکل گرفت، دربرگیرنده ساختاری بود که اصلاً نمی توان آنرا با سریال های امروزی مقایسه اش کرد.

مجموعه ای که تمامی دست اندرکارانش نهایت تلاش خویش را به کار گرفته بودند که در آن روزهای ملتهب جنگ و خبرهای خوب و بدی که از جبهه می دیدیم و می شنیدیم التیامی باشد به جهت اینکه هنوز زنده ایم و به زندگی امیدوار؛ زندگی که در کانونی به نام خانواده هم تلخی هایی دارد و هم شیرینی هایی؛ چارچوبی که غلامحسین لطفی و یارانش در این سریال کوشیدند با شکست خط و مرزهایی که تا آن روز بعنوان کلیشه در ساخت و تولید سریال ها داشت، شرایطی را پیش روی مخاطبان بگذارند که شاید ترسیم و توصیف آن برای نسل امروز جامعه ایرانی امری غیرقابل باور و پیش پا افتاده به نظر آید، اما هرچه بود نقش و نگاره های ملودی و تیتراژ برخاسته از سریالی معمولی بود که خیلی بعید است نسل جدید بتواند با آن خاطره سازی کند. خاطره هایی که بسیاری از ما از تولیداتی این چنین حتی خاطرات و یادگاری هایی تلخی را برای خودمان ثبت کردیم و حتی نمی توانستیم جلوی اشک هایمان را بگیریم اما هرچه بود، نمایشگاهی از غم ها، شادی ها، تلخی ها، زیبایی ها، کودکی ها، خانواده، کوچه و محله روزگارانی بود که وقتی یادش می افتیم از ته دل آه عمیقی می کشیم و همچنان می گوییم: «یادش به خیر»
و آن تصاویر ساده سحرانگیز که با مونتاژهای ساده و بی تکلفی که داشت ما را می برد به دنیا دنیا خاطره که موسیقی تیتراژ سریال «آئینه» یکی از همین موزه های ماندگار است. تصویری مشتمل بر دو شمع فروزان، یک عینک گرد، ساعت جیبی بابابزرگ ها و گل میخک روی پارچه ای قرمز که پس از چند ثانیه موسیقی، تایپو گرافی «آئینه» بر تصویر مورد نظر نقش می بست و چشم و ذهن بیننده را به سمت و سوی سریالی می برد که از کارگردان گرفته تا بازیگرانش در آن زمان جزو محبوب ترین ها بودند و همچنان هم هستند حتی اگر بسیاری از آنها دستشان از دنیا کوتاه شده باشد. آنجایی که پس از شنیدن یک موسیقی حزن انگیز نوشته می شد: «داستان این هفته …» و دوشنبه ها شبهای ما را قصه باران می کرد از آنچه هرکدام از ما در خانه و خانواده تجربه اش می کردیم. تلخ و شیرین.
طبیعتاً قسمت جذاب ماجرا هم آنجا بود که در یکی از همین ساختارشکنی های سریال نوشته می شد: «وقتی زندگی شیرین می شود…» یا اول بعضی از قسمت ها بازیگران با روش و تکنیک هایی که از تئاتر آموخته بودند به واسطه طراحی تیم کارگردانی می آمدند مقابل دوربین، خودشان را معرفی می کردند و می گفتند مقرر است در این قسمت چه نقشی را ایفا کنند؛ اینها تمام زندگی و تجربه دیداری و شنیداری بود که بینندگان آن سالهای تلویزیون با آن زندگی مسالمت آمیزی و خاطره سازی را سپری کردند و طبیعتاً این وسط هم موسیقی شکل و شمایل جذاب تری به ماجرا به داده بود.

مجموعه «آئینه» که دقیقا با همین کلید واژه برای مخاطبان آن سالهای تلویزیون معرفی می شد، یک سریال تلویزیون ایرانی به کارگردانی غلامحسین لطفی است که فصل اول آن در سیزده قسمت تولید و شهریور ماه غلامحسین لطفی: طراحی تیتراژی که خوشبختانه با استقبال مخاطبان هم مواجه گردید کار خودم بود. یک مخمل دو متری پیدا کردم به آن موج دادم یک عینک پایین پارچه قرار دادم، یک آیینه و دو حلقه ازدواج و یک گل هم گذاشتم. هفته ها دنبال موسیقی بودم و راستش بودجه ای برای ساخت موسیقی سریال نداشتیم سال ۱۳۶۴ بود که از شبکه یک سیما در چارچوب یک سریال هفتگی پخش گردید. سریالی که دوشنبه شبهای متفاوتی را برای مردم سرزمین ایران رقم زد و تبدیل به مجموعه ای شد که توانست قاب مخاطب آن سال های تلویزیون را برباید و کمی تا قسمتی در خلوت کردن خیابان های پایتخت و سایر شهر نقش موثری را ایفا کند.
البته بعدها هم دو فصل دیگر از این مجموعه تلویزیونی پرمخاطب ابتدا توسط غلامحسین لطفی و سپس فریدون فرهودی کارگردانی و روانه آنتن شبکه یک سیما شد که نشان از پرمخاطب بودن سریالی داشت که الحق و الانصاف در زمانه خود حرف های متفاوتی برای گفتن داشت. حرف هایی تکراری و پند آموز اما در یک قالب ساختار شکنانه که تیم نویسندگی و کارگردانی به مدد مجموعه ای از بهترین بازیگران تئاتر و سینمای آن سال ها سریال متفاوتی را روانه گیرنده های اغلب سیاه و سفید آن دوران کردند.
آنچه بیننده آن سالهای تلویزیون از سریال «آئینه» می دید، خرده روایت هایی در حوزه مسائل اجتماعی و خانوادگی بود که در هر قسمت مضامین مورد پسندی همچون روابط مادر زن و مادر شوهر، همسایگی، روابط مالک و مستاجر، خرافه گرایی، بهانه جویی، توقع بی جا، دهان بینی، بی مسئولیتی، طلاق و ازدواج و مواردی از این دست در چارچوب داستانک هایی پیش روی خود می دید.
روایت هایی نمایشی که پس از گذر از بخش اول روایت داستان که معمولا با نگاههای منفی و بد ماجرا همراه بود، با کلید واژه «زندگی شیرین می شود» تلاش می کردروش های ساده و بهتر و موثر تر را پیش روی شخصیت های نمایشی داستان قرار دهد که بیننده شاهد آخر خوش قصه باشد.

اسماعیل محرابی، رضا بابک، رویا افشار، مهین شهابی، ثریا قاسمی، مرتضی احمدی، اکبررحمتی، آشا محرابی، جواد خدادادی، پانته آ بهرام، مرجانه گلچین، حمید عبدالملکی، فردوس کاویانی، پوراندخت مهیمن، سیاوش تهمورث، گوهر خیراندیش، جمشید اسماعیل خانی، حسن زارعی، بمانی دلدار گلچین، پروین حضرتی، مهرداد شیرازی، بهروز هنربخش، مهران رسام، سارا کبیری، حسین کسری، حسین رضوی، آرزو شهابی، یحیی ایل بیگی، لیلا باقری، رضا تفکری، اصغرفریدی ماسوله، زیبا اعتمادی، حیدر قزوینیان، مازیار میرزایی، قاسم زارع، فاطمه گودرزی، صدیقه کیانفر، مهشید افشار زاده، علی اوسیوند، شمسی فضل اللهی، غلامرضا طباطبایی، خسرو فرخزادی، بدری نورالله ی، محمد عمرانی، سیما تیرانداز، حمیده خیر آبادی، افشین زی نوزی، داریوش موفق، هوشنگ خلعتبری، شهین نجف زاده، محمد تقی شریفی، حمید شوقی، ندا گنجی، نیما نیک اخلاق، بهنام یوسفی، بهمن مدنی، فریدون بهمنی، علی جعفری، حمید شوقی، پروین تمجیدی، مجید کربلایی، صفا آقا جانی و ماندانا اصلانی هنرمندانی بودند که در سه فصل پخش شده سریال «آئینه» بعنوان بازیگر حضور داشتند.
اما بطور حتم در کنار تمام مولفه های مهمی که در حوزه های نویسندگی، کارگردانی و بازیگری سریال باعث پرطرفدار شدن و حتی خاطره سازی آن در ذهن بینندگان آن سال های تلویزیون شد، موسیقی متن و تیتراژ این اثر موسیقایی بود که با حال و هوای متفاوت و مخاطب پسندی که رقم زد، توانست بعنوان یکی از ماندگارترین موسیقی تیتراژها خویش را معرفی نماید. موسیقی که با ملودی پردازی محمد شمس و تیتراژ تصویری معنا داری که برای آن طراحی شد، بدون شک از ذهن شنیداری مخاطبان از بین نمی رود.

غلامحسین لطفی کارگردان و بازیگر پرکار دهه شصت و هفتاد تلویزیون و سینما که در این سال ها به علت بعضی از کم لطفی ها و کم توجهی ها کمتر در عرصه های مختلف بازیگری و کارگردانی حضور دارد، بارها و بارها در رابطه با سریال آئینه گفتگوهای زیادی را با رسانه ها انجام داده و در رابطه با دلایل موفقیت و دیگر مولفه های پرارزش این سریال به بیان خاطرات دیدنی و شنیدنی پرداخته است. گفته هایی که به اعتقاد نگارنده هرکدام از آنها می تواند دربرگیرنده بخش اعظمی از تاریخ شفاهی تلویزیون ایران بخصوص در حوزه های مختلف سریال سازی باشد.
این بازیگران و کارگردان در همین گفتگوها بود که پیرامون موسیقی تیتراژ اثر توضیح داده بود: طراحی تیتراژی که خوشبختانه با استقبال مخاطبان هم مواجه گردید کار خودم بود. یک مخمل دو متری پیدا کردم به آن موج دادم یک عینک پایین پارچه قرار دادم، یک آیینه و دو حلقه ازدواج و یک گل هم گذاشتم. هفته ها دنبال موسیقی بودم و راستش بودجه ای برای ساخت موسیقی سریال نداشتیم. در نتیجه مجبور شدم که انتخاب کنم. نزدیک دو ماه موسیقی های مختلف را گوش دادم تا به چیزی که هم اکنون هست رسیدم. موسیقی آقای محمد شمس. هم اکنون صدای موزیک را که بشنوید متوجه می شوید سریال آئینه دارد پخش می شود.

لطفی در رابطه با ایده ساخت سریال هم اظهار نمود: اوایل انقلاب بود. به تلویزیون رفت و آمد داشتم و قرار بود برای گروه فیلم و سریال کاری انجام دهم. آقایی از گروه معارف، دو طرح به من دادند و گفتند این دو میان پرده ۱۰ دقیقه ای را می خواهیم شما بسازید. وقتی در خانه خواندم، دیدیم جای بسط و کار دارد. با آقای ایرج بقایی (نویسنده سریال) طرح را بسط دادیم و نوشتیم. یادم می آید سریال آئینه بخصوص در سری اول، آنقدر در آن موقع دیده شد که خیابان ها دوشنبه ها خلوت می شد و در نماز جمعه برای نخستین بار بعد انقلاب از این سریال تعریف شد. به هر حال مجموعه «آینه» را دوست دارم، چون مردم هم این مجموعه را دوست داشتند. در آن زمان با عنایت به امکانات کمی که در اختیار داشتم، تلاش کردم مجموعه خوبی بسازم. مسلماً اگر بخواهم این مجموعه را هم اکنون بسازم بهتر از آن می سازم، چون که هم اکنون مشکلات خانواده ها زیاد است. مطمئن هستم اگر ساخت این مجموعه چهار تا پنج سال ادامه پیدا می کرد تأثیر زیادی روی مخاطبان می گذاشت.
به هر ترتیب موسیقی تیتراژ سریال «آئینه» هم جزو یکی از بهترین ها و ماندگارترین موسیقی تیتراژهای دهه شصت و هفتاد سیماست که رجعت به آن در این روزهای سخت، آغاز یک سفر جادویی به دورانی است که بسیاری از ما حاضریم باردیگر در آن روزگار متولد شویم. حتی اگر «آه» داشته باشد.


منبع:

1401/07/16
21:20:42
5.0 / 5
284
تگهای خبر: آهنگ , ساز , موزیك , موسیقی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۳
سیامک یزدان جو
موضوع های سایت رسمی سیامك یزدانجو