آوای ایرانی با هنرمندی نوازندگان پرامید

آوای ایرانی با هنرمندی نوازندگان پرامید

به گزارش سایت رسمی سیامک یزدانجو، اصفهان «هنر و ورزش برای هر آدمی اهمیت دارد و خوب است، اما در زندگی ما نقشی اساسی تر ایفا می کنند.» این را هنرمندانی بیان می کنند که با وجود صدمه جسمی، می نوازند و می خوانند و تداوم زندگی شان به موسیقی گره خورده است.



نام برنامه ای که به تلاش پردیس کتاب اصفهان و با هدف ترویج بیشتر این هنر و معرفی سازها و نوازندگان برگزار می گردد چهارشنبه های موسیقی است که در یکی دیگر از برنامه های خود با عنوان «پژوهشی در موسیقی درمانی» که شامگاه چهارشنبه (۱۶ اسفندماه) برگزار شد، بهرنگ کوفگر، خالق طرح بنا و نوا و فعال در حوزه‌ی موسیقی درمانی به همراهی گروهش «پیام هنر» حضور داشتند.

گروه «پیام هنر» از هنرمندانی با بیماری های خاص، همچون صدمه نخاعی، سرطان و همینطور نابینایان شکل یافته است که علیرغم این مسائل از آوازی دلنشین و متین و دستانی پرامید و طلاگون برخوردار می باشند. «پیام هنر» همتشان به بلندای کوهساران است و بانگ و پنجه ای دارند که نوازنده‌ی دل و جان است و پیام موسیقی را هنری که مرزها را فاصله ها را پشت سر می گذارد تا آدم ها را به هم نزدیک کند، بردبارانه، رسا و چیره دست به مخاطب تقدیم می کنند.

هنرمندان حاضر در این شب نشینی ابتدا «مرغ سحر» محمدتقی بهار را اجرا کردند آنها همچنین، قطعه‌ی «ای ایران، ای مرز پُرگهر» حسین گل گلاب را نواختند و بشکلی دیگر از ایران دوستی خویش گفتند.



هنر؛ عرصه ای پرقدرت و زندگی بخش برای همه

در این آیین، بهرنگ کوفگر، سرپرست گروه پیام، فعالیتشان را چنین تبیین کرد و اظهار داشت: از ۲۰ سال پیش موسیقی درمانی یا در کل، هنردرمانی یکی از دغدغه های مهم برای من بود. از همان زمان تصمیم گرفتم با عنایت به تأثیرات عمیقی که هنرهایی همچون ادبیات و موسیقی بر هر آدمی دارند، ساز را بردارم و به میان گروه هایی بروم که متأسفانه در جامعه کمتر به آنها توجه می شود. بیماران صدمه نخاعی، نابینایان، مبتلایان به ایدز از جمله‌ی آن گروه ها بود. حتی به میان زندانیان رفتم. در آسایشگاه ها و برای کودکان کار هم نواخته ام و از این پس هم خدمتگزار همه‌ی این گروههای عزیز و توانمند، اما به حاشیه رفته خواهم بود.

او در ادامه، این تجربه‌ی ارزشمندش را چنین توصیف کرد: در میان افراد و اماکن مورد اشاره، کارم را با نوازندگی برای جانبازان و در آسایشگاه محل زندگی شان شروع کردم. بعد باز هم برنامه ام را در چنین محافلی دنبال کردم. سرانجام، بعد از چندی نوازندگی صرف، تصمیم گرفتم که برنامه‌ی آموزشی هم برای این دوستان ترتیب بدهم.

این نوازنده، به روند آموزش گروههای مورد اشاره اشاره و بیان نمود: آموزش موسیقی کار آسانی نبود؛ اما مستمر و مداوم دنبالش کردم و در مرحله‌ی بعد با همین نوازندگان صبور و عزیز در اصفهان گروهی تشکیل دادیم و اجراهای مختلفی هم داشتیم. هنوز هم کنسرت هایمان ادامه دارد.

کوفگر تصریح کرد: بیشترین افرادی که با آنها این نوع فعالیت ها را داشته ام، صدمه دیدگان نخاعی بودند. بعد از حدود ۱۷ سال که با این عزیزان در ارتباطم هنوز نمی توانم ادعا کنم که آنها را درک می کنم و شناخت درستی از زندگی شان دارم. این اصلاً ممکن نیست. بیماری قطع نخاع صدمه ای است که در آن فرد هم جسمی و هم روانی درد می کشد.

این موسیقی درمان توضیح داد: از کسانی که موسیقی این عزیزان، این بیماران خاص را می شنوند، می خواهم نگاهی ویژه به هنر آنان داشته باشند. و بدانند اگر آموختن موسیقی به صورت معمول سختی داشته باشد، دشواری اش برای این افراد بیشتر است. امیدوارم ارزش بگذارید و بدانید که آنها علیرغم زندگی پُرپیچ وخمشان که روند آموزش را کُند می کند به این هنرمندی ساز می نوازند. در این میان، باید به ارزشمندی و تأثیرگذاری موسیقی هم نظر داشت.

این هنرمند، راه دشوار موسیقی را برای این گروه ها چنین وصف کرد: حاضران و افرادی که سلامتی کامل دارند، باید بدانند که زخم بستر مساله ای مهم برای این گروه هاست که مراقبت های ویژه می خواهد. بعضی از این عزیزان روزی تا ۷ ساعت هم برای نوازندگی و تمرین وقت می گذارند که نشان از تاثیر و کشش موسیقی دارد. اگر هنر و فرهنگ به دست اهلش و افراد کاردان منتقل شود، می تواند تاثیر واقعی خویش را نشان دهد و زندگی ها را متحول کند. خانواده های این بزرگواران که وضعیت روانی و جسمی خاصی دارند هم نقشی مهم می توانند ایفا کنند. هنر، موسیقی و ادبیات قدرتمند است و امیدوارم این قدرت را امروز ببینید و درک کنید.



در حاشیه، اما امیدوار

ابتدا نوبت صدمه دیدگان نخاعی بود. شهریار، یکی از شاگردان بهرنگ کوفگر بود که بعد از اجرای قطعه ای دلکش که با استقبال حاضران روبه رو شد، اظهار داشت: بعد از حادثه، زندگی برایم سخت شد و هنوز هم سختی دارد. از حدود ۵ سال پیش افتخار شاگردی استاد کوفگر را داشته ام. موسیقی را گوشی می آموزم نزد ایشان و پیشتر هم دو استاد و آموزشگاه عوض کرده ام که برای من تأثیری نداشت و روششان با روحیاتم سازگار نبود. موسیقی به من آرامش می دهد و در لحظه های دشوار به آن پناه می برم. از استادم ممنونم که بدون چشمداشتی مرا آموزش داد و هنوز هم همراهی می کند.

جلالی، شاگرد دیگر کوفگر توضیح داد: از ۱۲ سال پیش سازی خریدم، اما به خاطر وضعیت خاصی که دستم دارد به من گفتند نمی توانی موسیقی یاد بگیری و کسی حاضر نشد به من درس نوازندگی بدهد. وقتی رفتم نزد استاد کوفگر و مشکلم را گفتم، دستم را دید و گفت تو هم می توانی موسیقی بیاموزی و بنوازی. نواختن ساز از نظر روانی و حتی جسمی که سبب تحرکم می شود و از زخم بستر جلوگیری می کند، برای من آثار مثبتی داشته است. متأسفانه با وجود این که بحث فرهنگ سازی در جامعه بسیار مطرح است، اما ما هنوز در حاشیه هستیم. کوفگر به ما کمک می نماید تا دیده شویم و هنرمان را با اعتمادبه نفس به دیگران تقدیم نماییم.

حامد که با همراهی جلالی، تصنیف «رشیدخان» را نواخت و خواند، چنین اظهار داشت: بهرنگ کوفگر گفت آموختن موسیقی دشوار می باشد، اما من می خواهم بگویم آموختن موسیقی سخت نیست. آن چه دشوار به حساب می آید، شکاف عمیقی است که در جامعه وجود دارد. امیدوارم فرهنگ ما در این راه و البته اقتصاد ما بهبود پیدا کند. من به تار و سه تار علاقه مندم، اما به خاطر وضعیت خاصم فقط کیبورد می نوازم. هنر و ورزش برای هر آدمی اهمیت دارد و خوب است، اما در زندگی ما نقشی اساسی تر ایفا می کنند.



ساز و نوا؛ جهان بردباری و نور و سپیدی

سپس نوبت به نابینایان رسید. هنگامه دهه هاست که ساز دشوار تار را به دست می گیرد و می نوازد. وی در جمع حاضران اظهار نمود: سال ۱۳۹۹ یا ۱۴۰۰ بود که به خاطر علاقه‌ی بی حدم به تار، نوازندگی این ساز را نزد بهرنگ کوفگر آغاز کردم. متأسفانه درگیر سرطان شدم و آموزشم مدتی فاصله افتاد. اما چند ماهی است که باردیگر آموختن را آغاز کرده ام و مسیر انتخابی ام را بسیار دوست دارم.

ساناز هم یکی دیگر از نابینایان است و سال هاست که از تنبک نوازیی او می گذرد. او و هنگامه تصنیف «خوشه چنین» را اجرا کردند. ساناز اظهار داشت: تنبک را با استاد اربابان کار می کنم. کیبورد هم دوست داشتم، اما نشد. همکاری با استاد کوفگر را دوست دارم. موسیقی بر زندگی من تاثیر بسیار زیادی داشته است. نمی توان تاثیر این هنر را بر زندگی ها انکار کرد.



دنیای ایستادگی و یافتن مفهوم زندگی

بعد به نوبت بیماران سرطانی رسید. شاهرخ یکی از این افراد تصریح کرد: تاثیر موسیقی بی حدومرز است. توصیف میزان تاثیر موسیقی بر زندگی من چه در اوج بیماری ام و چه حالا که بهبودی یافته ام، دشوار می باشد. به موسیقی پناه می برم.

صبا که با همراهی شاهرخ «تا بهار دلنشین» را نواخت بیان نمود: از سال ۱۳۸۹ با گروه کوفگر آشنا شدم که همیشه به ما امید می دهند و سبب می شوند که به آینده فکر و برنامه ریزی نماییم. خدا را شکر می کنم که در این راه قرار گرفته ام.

مهسا و ملیکا هر دو در شاهنامه خواهی و به طورکلی شعرخوانی تبحر دارند. ابتدا مهسا توضیح داد: به خاطر جراحی، بینایی یک چشمم را از دست دادم و بینایی یک چشمم خیلی کم شد. مونس تنهایی های من شعر و موسیقی است. امیدم را از پس از آشنایی با این گروه یافته ام. در هر مشکل و تلخی ای انسان باید ایستادگی کند.

ملیکا چنین اظهار داشت: دوران سختی را گذراندم. مدت ها بدون امید فقط گریه می کردم. آشنایی با کوفگر به من امید داد و زندگی برایم معنا یافت. ما ضعف هایی داریم که نمی شود انکارشان کرد، اما این ضعف ها باید به قدرت ما تبدیل شوند.







منبع:

1402/12/18
14:11:25
5.0 / 5
168
تگهای خبر: آموزش , آواز , ساز , شعر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۵ بعلاوه ۳
سیامک یزدان جو
موضوع های سایت رسمی سیامك یزدانجو