خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب-۳۶؛
تولید آهنگ برای یک عملیات محرمانه غافلگیرکننده ترین سرود جنگ چه بود؟
سایت رسمی سیامک یزدانجو: مرحوم احمدعلی راغب در قسمتی از خاطرات خود در عرصه موسیقی جنگ به ساخت و تولید اثری اشاره می کند که از پس یکی از محرمانه ترین عملیات های نظامی دوران دفاع مقدس به مخاطبان ارائه شد.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛
کتاب «بانگ آزادی» مشتمل بر خاطرات شفاهی احمدعلی راغب از آهنگسازان و پیشکسوتان موسیقی انقلاب یکی از مهم ترین آثار مکتوب در رابطه با تاریخ تولید سرودها و ترانه های انقلابی است که در سال ۱۳۹۸ با پژوهش مهدی چیت ساز و مرتضی قاضی و تدوین محسن صفایی فرد توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
این کتاب بواسطه گفتگوهای مبسوطی که پژوهشگران و تدوین کنندگان اثر با مرحوم احمدعلی راغب داشته اند، یکی از مهم ترین مراجع مورد وثوق در رابطه با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی است که می تواند در برگیرنده شناخت ابعاد جدیدی از فرهنگ و هنر مردمی انقلاب باشد. چارچوبی که در آن توجه به این قسمت از کارهای فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی به شدت مهم و ضروریست و می تواند روایت یکی از مسیرهای رو به پیشرفت کارهای فرهنگی در کشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.
فرآیندی هدفمند با حضور تمام اقشار جامعه که در آن دوران نهایت تلاش خودرا بواسطه همدلی و همراهی که داشتند برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا بواسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سوی پیروزی رهنمون سازند. فضایی که اساسا قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده اما خیلی از مردم با آن آشنا نیستند و در این راه چه بهتر که مجموعه های فرهنگی و هنری فعال در این حوزه بتوانند از دریچه فرهنگ و هنر به انعکاس آن چه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن صورت گرفت، بپردازند.
فرارسیدن هفته دفاع مقدس شد تا بار دیگر با انعکاس باردیگر فرازهایی از این کتاب به بازآفرینی خاطرات یکی از مهم ترین و مؤثرترین هنرمندان جریان انقلاب بپردازیم که بواسطه موسیقی کارهای مهمی را در این حوزه انجام داده است.
البته آن چه در پروژه «خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب» صورت می گیرد، فقط محدود به انعکاس فرازهای کتاب «بانگ آزادی» نمی شود و گروه هنر خبرگزاری مهر در آینده گزارش ها، گفتگوها و نوشته های رسانه ای دیگری از فعالان عرصه انقلاب اسلامی را پیش روی مخاطبان قرار می دهد.
در سی وششمین شماره از این سلسله گزارش به انعکاس خاطرات مرحوم احمدعلی راغب آهنگساز و نوازنده موسیقی از روزهای منتهی به آغاز جنگ تحمیلی و نحوه ساخت و تولید سرودها و آهنگ های انقلابی در رابطه با این روزهای پرالتهاب پرداختیم که در قسمتی از کتاب «بانگ آزادی» مورد توجه پژوهشگران و محققان در رابطه با تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس قرار گرفته است.
مرحوم راغب در این بخش از کتاب با سرفصل «غافل گیرکننده ترین سرود جنگ» توضیح داده است: حدودا اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ بود که یک روز من و آقای سبزواری را دعوت نمودند و گفتند باید سرود بسازید چون ما در آستانه بزرگ ترین پیروزی نیروی نظامی ایران هستیم. اصلاً باید در شعر این اثر، از تمامی نیروها اسم برده شود. پرسیدیم این اتفاق در کدام جبهه و کجاست؟ گفتند ما چیز بیشتری نمی دانیم. به ما این جوری گفته اند که باید سرود خاصی بسازید که در تاریخ بماند. اگر این پیروزی ان شاءالله اتفاق بیفتد، سرود شما هم جزو تاریخ می شود.
حتی در جبهه ها هم رزمندگان نمی دانستند که مقرر است عملیاتی در کار باشد. ما نمی دانستیم در جبهه چه می گذرد و هیچکس هم چیزی نمی گفت. اصلاً هیچ بحثی راجع به خرمشهر نبود، فقط تا این اندازه می گفتند که تبادل آتش بین سپاه ایران و ارتش عراق در جبهه جنوب ادامه دارد. عملیات کاملا محرمانه و مخفی بود.
کاملاً ناگهانی به فرماندهان گفته شد و نیروها هم از مناطق خاصی، یک باره حمله کردند و ۱۹ هزار نفر اسیر گرفتند. یعنی این قدر وسعت حمله ایران زیاد بود که حتی آنها نتوانسته بودند فرار کنند. حتی ماشین روشن را جا گذاشته بودند که فرار کنند ولی نتوانسته بودند و اسیر شده بودند. تلویزیون اسرای عراقی را نشان می داد؛ از سرتیپ و درجه دار گرفته تا افسر جزء. اصلاً ایران اغلب اسرای جنگ را در همین عملیات بین المقدس گرفت.
تا پیش از آن در حین ساختن سرود، من و آقای سبزواری نمی دانستیم که این پیروزی چیست و چطور است. فقط به ما گفته شده بود این پیروزی کمتر از پیروزی خود انقلاب نیست. ما گفتیم اگر امکان دارد کمی این ماجرا را باز کنید. چون به دردمان می خورد و باید بدانیم. گفتند نمی گردد، نمی توانیم بگوییم. شما دیگر خودتان بهترین و کامل ترین پیروزی را در ذهنتان مجسم کنید.
سفارش این سرود را رادیو به ما داد. دفتر آقا سید احمد خمینی هم به خود رادیو سفارش داده بود؛ یعنی از رادیو ارتباط گرفتند و به ما اعلام نمودند. از قبل برگزیده بودند که من آهنگساز اثر و آقای سبزواری هم شاعرش باشد. بنابراین فقط از ما دو نفر در رادیو دعوت کرده بودند. دست آخر هم گفتند وقتی از اینجا بیرون رفتید، تمام این حرف ها را فراموش کنید.
یکی دو روز خیلی فکر کردم که بالاخره چه طور آهنگی بسازم که مردم آنرا در زمزمه های خود بخوانند. با خودم می گفتم خدایا من چه بسازم؟ من در موسیقی جنگ مثل مرغ زخمی هستم و هنوز التیام نیافته ام. هم اکنون من اصلاً نمی دانم که کجا هستم. شعرای ما در آن مقطع، شعرهای حماسی می گفتند. کارشان هم مهم بود و خیلی راحت شعر می گفتند. اما من مانده بودم که چه کار باید بکنم. ما هر روز به رادیو می رفتیم. آقای سبزواری هم می آمد که اشعار را بررسی کند. خلاصه آقای سبزواری دو سه روز بعد گفت بالاخره چه کار کردی؟ گفتم فعلا مغزم کار نمی نماید. ایشان گفت خب مغز من کار کرده است. بیا اینها را بگیر و بخوان. آن شعر حدودا چیزی نزدیک به همین شعری بود که هم اکنون در سالروز فتح خرمشهر پخش می شود.
آن لحظه با خواندن آن اشعار گفتم آقای سبزواری می خواهید من یک تم موسیقایی به شما بدهم و شما شعرتان را برمبنای آن بسرایید و ادامه بدهید؟ ایشان گفتند خب بگو، ببینم چه می شود. من همان جا ملودی ترجیع بند ابتدای سرود «خجسته باد این پیروزی» را با همین کلام برای ایشان خواندم و پرسیدم شما می توانید بر این مبنا ادامه بدهید؟ ایشان گفتند حالا اگر کمی هم تغییر نمود که عیبی ندارد. شما دستتان باز است که آهنگ را تغییر بدهید. گفتم بسیار خب، شما شروعتان این شکلی باشد. دوبار دیگر، همین کلام «خجسته باد این پیروزی» را با آهنگ فعلی برای ایشان خواندم.
سبزواری همیشه ضبط کوچکی در جیبش بود، صدای مرا ضبط کرد. همان شب ساعت یک و دو نیمه شب به خانه ام زنگ زد و گفت این شعر را بنویس. تلفنی شعر سرود خجسته باد فعلی را گفت و من هم نوشتم. من فقط همان تم اولی را که به ایشان داده بودم در خاطرم بود و دیگر ادامه نداده و چیزی نساخته بودم. دقیقاً با کمک همان تم. خجسته باد این پیروزی را ساختم و فکر می کنم ساعت ۱۰ بامداد بود که ساختن این ملودی به اتمام رسید. آن شب تا بامداد نخوابیدم. هم اکنون که فکر می کنم، نمی دانم چه طور این خلق می شد. از کجا به ذهنم می رسید.
ملودی این اثر را تمام کردم و به رادیو رفتم. طبق روال آقای سبزواری هم آمده بود. گفتم بیا به گوشه ای برویم. با هم به یکی از اتاق های خالی محل کار رفتیم و من نُتی را که مبنی بر شعر تلفنی ایشان نوشته بودم، آهسته برایش خواندم. گفت همین است! در ذهن من هم چیزی مثل همین بود. این لحنی که شما با آن خجسته باد این پیروزی را خواندید خودِ خودش است. من هم وقتی داشتم این شعر را می گفتم، برای خودم زمزمه هایی می کردم، ولی این درست است، همین که شما ساخته اید درست است. گفتم آخر گفته اند اینجایش اینجوری باشد و آن جایش آن جور باشد. شاید بشود کمی بهترش کرد. ایشان گفتند ول کن! اینها هرچه می خواهند بگذار بگویند. ما آن قدر از این پیروزی ها خواهیم داشت که اندازه ندارد. مقرر است جنگ بیست سال ادامه پیدا کند و ما باید برای بیست سال سرود جنگ و پیروزی بسازیم.
خلاصه وقتی آقای سبزواری گفت ملودی خوب است، گفتم حالا بیایید برویم برای شخص سومی هم بخوانیم. همان موقع آقایان معلم و شاهرخی با تهیه کننده ها جلسه گذاشته بودند. وقتی جلسه به اتمام رسید، پیش آنها رفتیم و به همان شکل برایشان خواندم. آقای سبزواری هم کنار دستم بودند. گفتند بله، بسیار اثرگذار می باشد و اگر خوب ضبط شود، بین مردم جا می افتد. به طرز عجیبی روان است، اگر مردم دوبار بشنود، حتما زمزمه اش می کنند. مخصوصاً قسمت «خجسته باد این پیروزی» خیلی مهم می باشد و زود یاد می گیرند.
سرانجام ما این نت و شعر را به دست مرحوم مجتبی میرزاده دادیم. البته من به او چیزی درباره ی نحوه سفارش گرفتن نگفتم فقط گفتم همین طوری به ما الهام شده است که شاید پیروزی در راه باشد. این همه پیروزی داریم و این هم شاید یکی از آنها باشد. البته واقعا خود من هم نمی دانستم که این سرود برای کدام پیروزی و کدام جبهه و شهر است. حتی در این سرود، اسمی از خرمشهر نیامده است. ایشان هم کار را قشنگ تنظیم کرد. تنظیم ایشان مارش گونه و با ملودی «بیات ترک (از آوازهای چهارگانه دستگاه شور)» که زمینه اش تغزلی و آوازی است انجام شد. نوعی مارش در موسیقی بیات ترک ساخته بودم که تا آن زمان سابقه نداشت.
دوشب پس از تنظیم اثر، به گلریز زنگ زدم و گفتم محمد، بلند شو بیا خانه ام، می خواهم سرودی را تمرین نماییم. او هم سریع آمد و سرود را برایش خواندم. ملودی را به او یاد دادم. متن شعر را هم با دست خط خودش از روی شعر اصلی نوشت و رفت. یادم هست که بعداز ظهر روز بعد، ارکستر این سرود را ضبط کردیم و یک روز بعد آقای گلریز آنرا خواند. برای قسمت کُر هم از خود بچه های نوازنده در رادیو کمک گرفتیم و از گروه کُر دعوت نکردیم. این اثر همینطور ضبط شده باقی ماند. به گمانم ۲۹ یا ۳۰ اردیبهشت بود که تحویلش دادیم و دیگر نفهمیدیم چه شد.
با خودم می گفتم چرا پخش نشد؟ به نتیجه ای نمی رسیدیم و خودم را قانع می کردم که خب بموقع خودش پخش خواهد شد. به همین منوال گذشت تا روز سوم خرداد. بامداد زود، گوینده خبر بیانیه داد و اظهار داشت: «شنوندگان عزیز، توجه فرمایید؛ خونین شهر، شهر خون آزاد شد». گوینده این را چند بار پشت سر هم گفت و بعد ناگهان دیدم که برای نخستین بار این سرود از رادیو پخش گردید.
منبع: siamakyazdanjoo.com
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب